××دنیای دختروووووونه××

××این جا هر چی دلت می خواد پیدا می شه××

سلااااممممم دوستای گلم اینجا وبلاگه منو زهرا هستش

 

اول چندتا فتوای جدید صادر شده گوش بدید:

هرکی مایل به تبادل لینک بود تو نظرات اعلام کنه تا ماهم لینکش کنیم

 

بعدشم نظرات تبلیغاتی نفرستید لطفا چون تایید نمیشه

 

 

از شروع مهر هم ما فقط 4شنبه ها و 5شنبه ها درخدمتتونیم پس ممکنه نظراتتون دیر جواب داده بشه همین دیگه

خوش بگذره!!!!!

 

تاريخ یک شنبه 10 شهريور 1398برچسب:,سـاعت 13:18 نويسنده :)×زهرا×بهار×:)
امروز یه اس واسم اومده :
 
 
 
“خانه ای شیک و مجلل با متراژ ۵۰۰ متر همراه با ۵ اتاق خواب دوبلکس و سونا و جکوزی واقع در زعفرانیه تهران به
 
فروش میرسد”
 
 
 
برادر من ! اینارو برو بفرست واسه ۰۹۱۲ عاخه قیافه من به این چیزا میخوره
 
 
 
:| 
 
 
 
من پول شارژ گوشیمو بزور درمیارم
 
 
 
:| 
تاريخ سه شنبه 12 شهريور 1392برچسب:,سـاعت 22:48 نويسنده :)×زهرا×بهار×:)
ﭘﺴﺮﻩ ﺗﻮ ﭘﺮﻭﻓﺎﯾﻞ ﺩﺧﺘﺮﻩ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩ :
 
 
 
ﺗﻮﻟﺪﺕ ﻣﺒﺎﺭﮎ
 
 
 
ﺍﯾﺸﺎﻟﻠﻪ ۹۳۷۸۶۷۳۴۲۶ ﺳﺎﻟﻪ ﺑﺸﯽ
 
 
 
|:
 
 
 
ﯾﻌﻨﯽ ﺧﻼﻗﯿﺖ ﺷﻤﺎﺭﻩ ﺩﺍﺩﻧﺶ ﻧﺎﺑﻮﺩﻡ ﮐﺮﺩ !!!
 
تاريخ سه شنبه 12 شهريور 1392برچسب:,سـاعت 22:47 نويسنده :)×زهرا×بهار×:)

طنز گذاشتم ادامه!

پاشین به اتفاق هم بریم ادامه مطلب!


ادامـــه مطـــلـــبـــ....
تاريخ سه شنبه 12 شهريور 1392برچسب:,سـاعت 22:44 نويسنده :)×زهرا×بهار×:)

.

آشپزی سامان گلریز:

ماهیتابه تفلون دسینی رو می گذارید
روی گاز پنج شعله فردار سینجر که با ضمانت سام الکتریک عرضه میشه.
بعد گاز رو با کبریت توکلی روشن کنید.
کمی روغن لادن دوست تو و من رو بریزید توش.
دو تا هم تلاونگ بندازید داخلش.
اگر در حین کار خسته شدید از ماساژور شاندرمن استفاده کنید.
همتون رو می سپرم به خدای بزرگ و بیمه سینا و ایران

:) )

.
Inline image 6

.

.

.

.

.

.

.

.

تاريخ سه شنبه 12 شهريور 1392برچسب:,سـاعت 22:38 نويسنده :)×زهرا×بهار×:)

Inline image 23

تاريخ سه شنبه 12 شهريور 1392برچسب:,سـاعت 22:33 نويسنده :)×زهرا×بهار×:)

Inline image 14

ببینین!پاشین تسبیحو بیارین زوووووود!

تاريخ سه شنبه 12 شهريور 1392برچسب:,سـاعت 22:29 نويسنده :)×زهرا×بهار×:)

Inline image 1

تاريخ سه شنبه 12 شهريور 1392برچسب:,سـاعت 22:26 نويسنده :)×زهرا×بهار×:)

Inline image 6

بالاخره زمان انتقام فرا رسید!

تاريخ سه شنبه 12 شهريور 1392برچسب:,سـاعت 22:26 نويسنده :)×زهرا×بهار×:)

Inline image 13

اینم جایزه ایرانسله به نفر اول!

تاريخ سه شنبه 12 شهريور 1392برچسب:,سـاعت 22:23 نويسنده :)×زهرا×بهار×:)

اگر فرض کنیم که یک ختر به سربازی بره….

۱) قضیه فرار از سربازی به کل منتفی میشه و همه (پسرها) می خوان برن سربازی حتی اونهایی هم که قبلا رفتن می خوان دوباره برن!!….

۲) غذای پادگان ها نسبت به گذشته خیلی بهتر میشه ( دخترها می خوان هنرهاشون را نشون بدن)


۳) هیچ کس دیگه دنبال معافیت نمیره حتی کور کچل ها هم می خوان بیان سربازی!!!


۴) اضافه خدمت برداشته میشه … کارایی که قبلا باعث اضافه خدمت می شده حالا باعث کاهش خدمت میشه


۵) ازدواج دانشجویی و لاو ترکوندن توی دانشگاه کم میشه و ازدواج در پادگان و عشق من هم سنگر من مد میشه!


۶) فرهنگ عمومی پادگان افزایش پیدا می کنه …. دیگه سربازها فحش رکیک به هم نمیدن از شوخی های شهرستانی(!!) هم خبری نیست

۷) حمام و دست شویی های پادگان ها بالاخره روی بهداشت رو هم می بینن

۸) دیگه رژه ها در پادگان درست انجام میشه …. چون دخترها را میذارن صف اول

۹)خاموشی از ۹ شب به ۱۲.۵ – ۱ شب میرسه

۱۰) خدمت سربازی از ۲سال به ۶ ماه کاهش پیدا می کنه … اگه خواستی میتونی اصلا      نری …  چون تا ۱۵ سال بعدش سرباز نمی خوان از بس داوطلب هست

 

۱۱) بعد از ۶ ماه که از سربازی بر می گردی اندازه ۶ سال خاطره داری!!!

 

تاريخ یک شنبه 10 شهريور 1392برچسب:,سـاعت 13:59 نويسنده :)×زهرا×بهار×:)

راستی بچه ها شنیدین یه جوک هست که : یکی در خونشو رنگ میکنه بچه هاش گم میشن !! میگم شما یهویی گم نشیناا ! نیشخند فقط قالبتو عوض کردم خنده نظرتون رو هم درباره قالب بگین ! ممنونچشمک


کودکی به مامانش گفت: من واسه تولدم دوچرخه می‌خوام. بابی پسر خیلی
 شری بود. همیشه اذیت می کرد. مامانش بهش گفت: آیا حقته که این دوچرخه
 رو واسه تولدت بگیریم؟ بابی گفت: آره.
مامانش بهش گفت، برو تو اتاق خودت و یه نامه برای خدا بنویس و ازش بخواه
 به خاطر کارای خوبی که انجام دادی بهت یه دوچرخه بده.
 
نامه شماره یک :
سلام خدای عزیز
اسم من بابی هست. من یک پسر خیلی خوبی بودم و حالا ازت می خوام که
 یهدوچرخه بهم بدی. دوستدار تو - بابی


بابی کمی فکر کرد و دید که این نامه چون دروغه، کارساز نیست و دوچرخه ای
 گیرش نمیاد. برای همین نامه رو پاره کرد.

نامه شماره دو :
سلام خدا
اسم من بابیه و من همیشه سعی کردم که پسر خوبی باشم. لطفاً واسه
 تولدم یه دوچرخه بهم بده. بابی
اما بابی یه کمی فکر کرد و دید که این نامه هم جواب نمی ده واسه همین 
پاره اش کرد.

نامه شماره سه :
سلام خدا
اسم من بابی هست. درسته که من بچه خوبی نبودم ولی اگه واسه تولدم یه
 دوچرخهبهم بدی قول می دم که بچه خوبی باشم. بابی
بابی کمی فکر کرد و با خودش گفت که شاید این نامه هم جواب نده. واسه
 همین پاره اش کرد. تو فکر فرو رفت. رفت به مامانش گفت که می خوام برم
 کلیسا. مامانش دید که کلکش کار ساز بوده، بهش گفت خوب برو ولی قبل از
 شام خونه باش.
بابی رفت کلیسا. یه کمی نشست وقتی دید هیچ کسی اونجا نیست، پرید و
 مجسمه مریم مقدس رو دزدید و از کلیسا فرار کرد.
بعدش مستقیم رفت تو اتاقش و نامه جدیدش رو نوشت.

نامه شماره چهار :
سلام خدا
مامانت پیش منه! اگه می خواهیش واسه تولدم یه دوچرخه بهم بده.
 بابی

 نیشخند خنده قهقهه نیشخند خنده قهقهه
تاريخ یک شنبه 10 شهريور 1392برچسب:,سـاعت 13:56 نويسنده :)×زهرا×بهار×:)



تو محل ما یه فست فودی هست به اسم مهدی سوخاری خیلی هم شلوغ میشه 2 تا صندوق دار دختر هم داره...
 سه ماه پیش رفتم تو گفتم خانم ببخشید یه 3 تیکه اسپایسی میخوام فقط اگه میشه همشو رون بزار سینه نداشته باشه..
 یکی از دخترا گفت آقا نمیشه... گفتم: خانم آخه نمیخوریم که مجبوریم بریزیم دور...
 گفت: آقا میگم نمیشه اینجا همه رون ها رو میخوان اونجوری کی باید سینه هامونو بخوره :دی
 یا خدااااا اون یکی دختر مهلت نداد که من بترکم چنان ترکید که همه سالن نگامون کردند ... رفتیم رو هوا

تاريخ یک شنبه 10 شهريور 1392برچسب:,سـاعت 13:5 نويسنده :)×زهرا×بهار×:)
 
هر وقت تونستی با تقلب نمره خوب بگیری به خودتت افتخار كن

.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
اگه نه با خرخونی همه می تونن ٢٠ بشن
بعله اینجوریاااااست

تاريخ یک شنبه 10 شهريور 1392برچسب:,سـاعت 12:57 نويسنده :)×زهرا×بهار×:)

کدومش منم؟

اگه نگی الهی غذای ظهرت بسوزه.

یا این که یارانه تون قطع بشه.

یابه قول بهار اینترنتدون که جونت بهش وابسته است قطع بشه.

پس نظر بده

1

تاريخ جمعه 20 بهمن 1391برچسب:,سـاعت 11:38 نويسنده :)×زهرا×بهار×:)

سلام.

بالاخره انتظار به پایان رسید.

و امروز کارنامه هایمان را دادند.

کارنامه ی من:

املا:20

انشا:20

قرآن:20

پرورشی:20

زبان:20

اجتماعی:18

ریاضی:20

علوم:19

تاریخ:18

حرفه و فن:20

دینی:19

ورزش:17

هنر:20

جغرافی:20

عربی:19

انضباط:عالی

نمره ی ورزشم کم تر از همه شده.

من از ورزش متنفرم.

شما چی؟

نظر فراموش نشود....

تاريخ یک شنبه 15 بهمن 1391برچسب:,سـاعت 20:39 نويسنده :)×زهرا×بهار×:)

نشسته بود داشت تلویزیون میدید که یهو مرگ اومد پیشش …

مرگ گفت : الان نوبت توئه که ببرمت …

مرده یه کم آشفته شد و گفت : داداش اگه راه داره بیخیال ما بشو بذار واسه بعدا …

مرگ : نه اصلا راه نداره. همه چی طبق برنامست.طبق لیست من الان نوبت توئه

مرده گفت : حداقل بذار یه شربت بیارم خستگیت در بره بعد جونمو بگیر …

مرگ قبول کرد و مرده رفت شربت بیاره…

توی شربت ۲ تا قرص خواب خیلی قوی ریخت …

مرگ وقتی شربته رو خورد به خواب عمیقی فرو رفت…

مرده وقتی مرگ خواب بود لیستو برداشت اسمشو پاک کرد نوشت آخر لیست

و منتظر شد تا مرگ بیدار شه …
مرگ وقتی بیدار شد گفت : دمت گرم داداش حسابی حال دادی خستگیم در رفت !

بخاطر این محبتت منم بیخیال تو میشم و میرم از آخر شروع به جون گرفتن میکنم !

نتیجه اخلاقی:

سر هرکسی رو میشه کلاه گذاشت… الا سر مرگ….

سر مرگ رو تابحال هیچ کس نتونسته کلاه بگذاره… بیاییم با زنده ها هم …

منصفانه رفتار کنیم تا به وقت رسیدن مرگ هم منصفانه بپذیریم

که وقت رفتمونه و بی جهت تلاش مذبوحانه نکنیم !

تاريخ جمعه 6 بهمن 1391برچسب:,سـاعت 10:17 نويسنده :)×زهرا×بهار×:)
تاريخ 18 دی 1391برچسب:,سـاعت 20:48 نويسنده :)×زهرا×بهار×:)

تاريخ 18 دی 1391برچسب:,سـاعت 20:48 نويسنده :)×زهرا×بهار×:)
میدونی چرا خدا انیشتین و دکتر حسابی و نیوتن رو قبل از من آفرید. میخواست قبل از طراحی نمونه اصلیش چندتا نمونه آزمایشی بسازه..
الان من در خدمت شمام :))
تاريخ 18 دی 1391برچسب:,سـاعت 20:48 نويسنده :)×زهرا×بهار×:)

بعضی وقتا شنیدن یه

” بگو ببینم چه مرگته ”

از یه رفیق خیلی بیشتر از حرفای کلیشه ای

“عزیزم چی شده”

بیشتر میچسبه….!


تاريخ 18 دی 1391برچسب:,سـاعت 20:48 نويسنده :)×زهرا×بهار×:)
خدایا تو را عاشق دیدم و غریبانه عاشقت شدم
تو را بخشنده پنداشتم و گنه کار شدم
تو را وفادار دیدم و بی وفایی نمودم ولی هر کجا که رفتم سرشکسته بازگشتم
تو را گرم دیدم و در سردترین لحظات به سراغت آمدم


اما...


تو مرا چه دیدی که همچنان بخشنده و توبه پذیر و مشتاق بنده ات  ماندی؟؟؟

 

تاريخ 18 دی 1391برچسب:,سـاعت 20:48 نويسنده :)×زهرا×بهار×:)
به حرفهایی که میخواهی بزنی دقت کن ؛

شاید همین حرفها ، دلی را ناخواسته برنجانند...

و

نسبت به حرفهایی که میشنوی بی دقت باش ، شاید از دهانی شنیده باشی

که قبل از حرف زدن به آن فکر نکرده ...
تاريخ 18 دی 1391برچسب:,سـاعت 20:48 نويسنده :)×زهرا×بهار×:)
دو ساعت پشت تلفن معطلی که گوشی رو برداره،

تا میایی خمیازه بکشی یارو میگه الو!

تاريخ 18 دی 1391برچسب:,سـاعت 20:48 نويسنده :)×زهرا×بهار×:)
яima